معنی rachar
rachar
ترک خوردن، کرک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با rachar
hacher
hacher
ریز ریز کَردَن، خُرد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
racial
racial
نِژادی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rocher
rocher
سَنگی بودَن، سَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tacher
tacher
لَکِّه اَنداختَن، لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fechar
fechar
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
raspar
raspar
خراشیدَن، خَراش دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rasgar
rasgar
بُریدَن، پارِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rascar
rascar
خراشیدَن، خَراش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rallar
rallar
رَندِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی