معنی procrastinador
procrastinador
تعلّل کننده، به تعویق انداختن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با procrastinador
procrastinador
procrastinador
تَعَلُّل کُنَندِه، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Procrastinator
Procrastinator
تَعَلُّل کُنَندِه، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
procrastinatore
procrastinatore
تَعَلُّل کُنَندِه، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی