معنی praticante
praticante
عملگر، پزشک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با praticante
praticante
praticante
عَمَلگَر، پِزِشک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
practicante
practicante
عَمَلگَر، تَمرین کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
praticable
praticable
راندِه شُو، قابِلِ اِجرا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
praticamente
praticamente
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلاً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
praticamente
praticamente
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلاً
دیکشنری پرتغالی به فارسی
praticare
praticare
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی