معنی praticamente
praticamente
به طور عملی، عملاً
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با praticamente
praticamente
praticamente
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلاً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
poéticamente
poéticamente
بِه طُورِ شاعِرانِه، شاعِرانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
prácticamente
prácticamente
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلاً
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
críticamente
críticamente
اِنتِقادی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
plasticamente
plasticamente
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
poeticamente
poeticamente
بِه طُورِ شاعِرانِه، شاعِرانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
plasticamente
plasticamente
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیکی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
criticamente
criticamente
اِنتِقادی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
graficamente
graficamente
بِه طُورِ گِرافیکی، بِه صورَتِ گِرافیکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی