معنی povoar
povoar
سکنه گذاری کردن، مردم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با povoar
poblar
poblar
سَکَنِه گُذاری کَردَن، پُر جَمعِیَت کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
provocar
provocar
بَراَنگیختَن، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pouvoir
pouvoir
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poupar
poupar
صَرف کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
provocar
provocar
بَراَنگیختَن، تَحریک کَردَن، آزار دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
provar
provar
اِثبات کَردَن، بَرایِ تِست کَردَن، چِشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pomiar
pomiar
اَندازِه گیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
pokora
pokora
فُروتَنی، حَیا
دیکشنری لهستانی به فارسی
coroar
coroar
تاج گُذاشتَن، تاج
دیکشنری پرتغالی به فارسی