معنی pontual
pontual
به موقع، نپرسیده
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با pontual
puntual
puntual
بِه مُوقِع، وَقت شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pontuar
pontuar
نُقطِه گُذاری کَردَن، نُمرِه، اِمتِیاز دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
puntuar
puntuar
اِمتِیاز دادَن، نِرخ، نُقطِه گُذاری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ponctuel
ponctuel
بِه مُوقِع، وَقت شِناس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
penjual
penjual
فُروشَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
puntuale
puntuale
بِه مُوقِع، وَقت شِناس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی