معنی piscar
piscar
پلک زدن، چشمک زدن، سوسو زدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با piscar
pescar
pescar
ماهی گِرِفتَن، ماهیگیری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pescar
pescar
ماهی گِرِفتَن، ماهی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
riscar
riscar
رَگِه اَنداختَن، خَط زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
discar
discar
شُمارِه گِرِفتَن، شُمارِه گیری کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pisar
pisar
پا گُذاشتَن، گام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
picar
picar
خارِش داشتَن، خُرد کَردَن، ریز ریز کَردَن، نِیش زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pisar
pisar
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
picar
picar
ریز ریز کَردَن، خُرد کَردَن، سوزاندَن، پَرچَم زَدَن، نِیش زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fiscal
fiscal
مالیاتی، مالیات
دیکشنری فرانسوی به فارسی