معنی obstinado
obstinado
مصرّ، سرسخت، لجوج، نظر محور، ارادی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با obstinado
obstinado
obstinado
لَجوج، سَرسَخت، مُصِرّ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
destinado
destinado
مَقصَد، دَر نَظَر گِرِفتِه شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
obstinação
obstinação
لَجاجَت، لَجبازی، سَرکِشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ostinato
ostinato
لَجوج، سَرسَخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی