معنی nevar
nevar
برف باریدن، برف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با nevar
nevar
nevar
بَرف باریدَن، بَرف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
negar
negar
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، مَنفی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
negar
negar
مَنفی کَردَن، اِنکار کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
neva
neva
عَصَبی، اَعصاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی