معنی nascido
nascido
متولّد، متولّد شد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با nascido
nacido
nacido
مُتِوَلِّد، مُتِوَلِّد شُد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lascivo
lascivo
چِشم چَران، فَحشا، شَهَوانی، مَحروم اَخلاق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lascivo
lascivo
شَهَوانی، فَحشا، هَوَس ران، مَحروم اَخلاق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fascino
fascino
جاذِبِه، جَذّابِیَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rancido
rancido
تُرش، فاسِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lascivo
lascivo
شَهَوانی، فَحشا، مَحروم اَخلاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
acido
acido
اَسیدی، اَسید، تَلخ و نِیشدار، تُرش، تُند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی