معنی nascente
nascente
چشمه، بهار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با nascente
descente
descente
نُزُول
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nasycenie
nasycenie
اِشباع، اِشباع بیش اَز حَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
assente
assente
غایِبانِه، غایِب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی