معنی moer
moer
خراشیدن، آسیاب کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با moer
moler
moler
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mover
mover
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roer
roer
جَویدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roer
roer
گاز زَدَن، جَویدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
doer
doer
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mover
mover
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
boer
boer
دِهقان، کِشاوَرز
دیکشنری هلندی به فارسی
moed
moed
جَسارَت، شُجاعَت، بی تَرسی، دَلیر بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
meer
meer
بیشتَرِ
دیکشنری هلندی به فارسی