معنی mimar
mimar
نگهداری کردن کودک، متنعّم کردن، لوس کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با mimar
mimar
mimar
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن، نِگَهداری کَردَن کودک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
memar
memar
داغ کَردَن، کَبود شُدِه، آسیب دیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rimar
rimar
قافیِه داشتَن، قافیِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mirar
mirar
چَشم دوختَن، نِگَاه کُن، نِگاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rimar
rimar
قافیِه داشتَن، قافیِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mirar
mirar
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
minar
minar
تَضعیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mimari
mimari
مِعماری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی