معنی medição
medição
اندازه گیری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با medição
mediação
mediação
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sedição
sedição
اِغتِشاش، فِتنِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
edição
edição
ویرایِش، نُسخِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
audição
audição
آزمون بازیگَری، شِنیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dedução
dedução
کَسر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
meditação
meditação
مِدیتیشِن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medicação
medicação
دارو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
petição
petição
دَرخوٰاست، دادخواست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perdição
perdição
هَلاکَت، نابودی
دیکشنری پرتغالی به فارسی