معنی isentar
isentar
معاف کردن، معاف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با isentar
sentar
sentar
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sentar
sentar
صَندَلی گُذاشتَن، بَرایِ نِشَستَن، نِشَستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
asentir
asentir
تَوَافُق کَردَن، مُوافَقَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
insertar
insertar
دَرج کَردَن، دَرج کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intentar
intentar
تَلاش کَردَن، تَلاش، سَعی کَردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inventar
inventar
اِختِراع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inventar
inventar
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cimentar
cimentar
سیمان زَدَن، سیمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ostentar
ostentar
بِه رُخ کِشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی