معنی irmandade
irmandade
هم نشینی، برادری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با irmandade
rimandare
rimandare
اِرجاع کَردَن، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی