معنی invenção
invenção
اختراع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با invenção
intenção
intenção
قَصد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inserção
inserção
دَرج
دیکشنری پرتغالی به فارسی
reinvenção
reinvenção
اِختِراع مُجَدَّد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
convenção
convenção
مَراسِم، کُنوانسیون
دیکشنری پرتغالی به فارسی
infecção
infecção
عُفونَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
injunção
injunção
حُکم، دَستور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
isenção
isenção
مُعافِیَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
injeção
injeção
تَزرِیق
دیکشنری پرتغالی به فارسی