معنی instalação
instalação
تسهیلات، نصب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با instalação
instilação
instilação
چِکاندَن، اِلقای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
reinstalação
reinstalação
نَصب مُجَدَّد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inalação
inalação
اِستِنشاق
دیکشنری پرتغالی به فارسی