معنی injunção
injunção
حکم، دستور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با injunção
intenção
intenção
قَصد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
invenção
invenção
اِختِراع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
intuição
intuição
شُهود
دیکشنری پرتغالی به فارسی
indução
indução
اِستِقراء، اِلقاء
دیکشنری پرتغالی به فارسی
injeção
injeção
تَزرِیق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
junção
junção
تَقَاطُع، مَحَلِّ اِتِّصال
دیکشنری پرتغالی به فارسی