معنی inculcar
inculcar
نهادن، تلقین کند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با inculcar
inculcar
inculcar
نَهادَن، تَلقین کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inculper
inculper
مُتَّهَم کَردَن، شارژ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
indultar
indultar
عَفْوْ دادَن، عَفو
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
insultar
insultar
تَوهِین کَردَن، تَوهِین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
insultar
insultar
تَوهِین کَردَن، تُوهین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vincular
vincular
پِیوَند دادَن، مُقَیَّد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
incubar
incubar
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incubar
incubar
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی