معنی incorrer
incorrer
تحمّل کردن، متحمّل شدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با incorrer
incorrere
incorrere
تَحَمُّل کَردَن، مُتِحَمِّل شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
incarner
incarner
تَجَسُّم کَردَن، مُجَسَّم کَردَن، نِمونِه بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informer
informer
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incorrect
incorrect
غَلَط، نادُرُست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incorporer
incorporer
اِدغام کَردَن، گُنجاندَن، قَرار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
recorrer
recorrer
بِه طُورِ عُمومی سَفَر کَردَن، سَفَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incurrir
incurrir
تَحَمُّل کَردَن، مُتِحَمِّل شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
recorrer
recorrer
پَناه بُردَن، تَوَسُّل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
incorreto
incorreto
غَلَط، نادُرُست
دیکشنری پرتغالی به فارسی