معنی inchar
inchar
نفخ کردن، متورّم شدن، ورم کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با inchar
pinchar
pinchar
پَرچَم زَدَن، سوراخ کَردَن، تَحرِیک کَردَن، سوزاندَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
hinchar
hinchar
نَفخ کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fechar
fechar
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
anclar
anclar
لَنگَر اَنداختَن، لَنگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nicher
nicher
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
iniciar
iniciar
آغاز کَردَن، شُروع کُنید، شُروع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incubar
incubar
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incitar
incitar
بَراَنگیختَن، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inflar
inflar
بادکُنَک کَردَن، باد کَردَن، تَوَرُّم ایجاد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی