معنی girar
girar
غلتیدن، چرخاندن، چرخیدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با girar
girar
girar
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mirar
mirar
چَشم دوختَن، نِگَاه کُن، نِگاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tirar
tirar
پَرتاب کَردَن، پَرتاب، کِشیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
virar
virar
واژگون شُدَن، چَرخیدَن، وارونِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
girare
girare
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gerar
gerar
ایجاد کَردَن، بَرایِ تَولِید، فَرزَند داشتَن، تَولِید کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mirar
mirar
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
firar
firar
اِنحِراف، فَرار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی