معنی frescor
frescor
خنکی، تازگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با frescor
fresco
fresco
تازِه، باحال، خُنَک، سَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fresco
fresco
سَرد، تازِه، خُنَک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fresco
fresco
خُنَک، تازِه، سَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frescura
frescura
خُنَکی، تازِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
crescer
crescer
رُشد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
arestor
arestor
بازدارَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
rencor
rencor
اِنتِقام جویی، کینِه توزی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی