معنی fracionado
fracionado
جزئی، کسری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با fracionado
fraccionado
fraccionado
بِه طُورِ جُزئی، کَسری، جُزئی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
traicionado
traicionado
خِیانَت شُدِه، خِیانَت کَردِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی