معنی fadiga
fadiga
خستگی پذیری، خستگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با fadiga
fatiga
fatiga
خَستِگی پَذیری، خَستِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fatigar
fatigar
خَستِه کَردَن، خَستِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fatigar
fatigar
خَستِه کَردَن، خَستِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fidia
fidia
جُبران کَردَن، جُبران خِسارَت، جُبران
دیکشنری سواحیلی به فارسی
faida
faida
مَزیَّت، سود، سودآوَر، مُفید، سودمَند، پُرمَنفَعَت، سودآوَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی