معنی estação
estação
ایستگاه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با estação
gestação
gestação
بارداری، حامِلِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
estanco
estanco
مُقاوِم، ضِدِّ آب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cessação
cessação
تَوَقُّف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
evitação
evitação
اِجتِناب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
extração
extração
اِستِخراج
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rotação
rotação
چَرخِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sedação
sedação
بی هوشی، آرام بَخش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
citação
citação
اِستِشهاد، نَقلِ قُول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
equação
equação
مُعادِلِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی