معنی espalhado
espalhado
پراکنده، گسترش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با espalhado
respaldado
respaldado
مُستَنَد، تَأیید شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
espancado
espancado
پَریشان، کُتَک خُوردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
encalhado
encalhado
گِرِفتار، سَرگَردان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
empilhado
empilhado
چیدِه شُدِه، اَنباشتِه شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
espalhar
espalhar
گُستَرِش دادَن، بَرایِ گُستَرِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی