معنی esmagado
esmagado
فشرده، خرد شده
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با esmagado
estragado
estragado
فاسِد، خَراب شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
estagnado
estagnado
ایستا، راکِد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
esmagar
esmagar
فِشُردَن، خُرد کَردَن، لَهو کَردَن، لِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی