معنی engolir
engolir
بلعیدن، قورت دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با engolir
mengalir
mengalir
جاری بودَن، جَریان، فَوَران، جاری شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
engullir
engullir
بَلعیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enrolar
enrolar
مارپیچ کَردَن، حَلقِه کَردَن، فِر کَردَن، پیچیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی