معنی enfiar
enfiar
چپاندن، نخ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با enfiar
enfriar
enfriar
سَرد کَردَن، باحال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enviar
enviar
اِرسال کَردَن، اِرسال کُنید، فِرِستادَن، کِشتی فِرِستادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enviar
enviar
اِرسال کَردَن، بَرایِ اِرسال، فِرِستادَن، کِشتی فِرِستادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Unfair
Unfair
نامُنصِفانِه، ناعادِلانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
expiar
expiar
جُبران کَردَن، کَفّارِه دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inflar
inflar
بادکُنَک کَردَن، باد کَردَن، تَوَرُّم ایجاد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
confiar
confiar
اعتِماد کَردَن، تِکیِه کُنید، تِکیِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
envier
envier
بَددِل بودَن، حَسادَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
entier
entier
تَمام، کُل، کامِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی