معنی emaranhar
emaranhar
گرفتار شدن، درهم تنیده
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با emaranhar
embaralhar
embaralhar
جا بِه جا کَردَن، بِه هَم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
emaranhado
emaranhado
گِرِفتاری، دَرهَم، پیچیدِگی، پوشیدِه، دَر هَم پیچیدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی