معنی doer
doer
درد کردن، صدمه دیده
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با doer
doter
doter
اِهدا کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dorer
dorer
طَلا کَردَن، قَهوِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
roer
roer
جَویدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
doler
doler
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
roer
roer
گاز زَدَن، جَویدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
doar
doar
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moer
moer
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
boer
boer
دِهقان، کِشاوَرز
دیکشنری هلندی به فارسی
doen
doen
اَنجام دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی