معنی dispor
dispor
دفع کردن، در معرض قرار دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با dispor
dispar
dispar
مُتِفاوِت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dispar
dispar
مُتِفاوِت، شِلّیک کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ekspor
ekspor
صادِرات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
disposer
disposer
دَفع کَردَن، دَر مَعرِض قَرار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
disposé
disposé
مُشتاق، مایِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
disponer
disponer
دَفع کَردَن، فراهَم کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
disipar
disipar
پَراکَندِه کَردَن، اَز بِین بُردَن، زُدودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
despir
despir
بِرِهنِه کَردَن، بِرِهنِه، کَندَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
discar
discar
شُمارِه گِرِفتَن، شُمارِه گیری کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی