معنی dever
dever
بدهکار بودن، وظیفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با dever
deber
deber
بِدِهکار بودَن، وَظیفِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lever
lever
بالا بُردَن، بالابَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sever
Sever
جُدا کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
deter
deter
جِلوگیری کَردَن، بازداشت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
değer
değer
اَرزِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
deler
deler
تَقسیم کُنَندِه، اِشتِراک کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی