معنی desordem
desordem
آشوب، بی نظمی، آشوبی بودن، پریشانی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با desordem
desorden
desorden
آشوب، بی نَظمی، آشوبی بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی