معنی desintegrar
desintegrar
ریز ریز شدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با desintegrar
desintegrar
desintegrar
مُتَلاشی کَردَن، مُتَلاشی شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desenterrar
desenterrar
اَز خاک دَرآوَردَن، اَز زیرِ خاک بیرون بیاوَرَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desenterrar
desenterrar
اَز خاک دَرآوَردَن، اَز زیرِ خاک بیرون بیاوَرَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
disintegrare
disintegrare
مُتَلاشی کَردَن، مُتَلاشی شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
reintegrar
reintegrar
دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، بازگَرداندَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی