معنی desbotado
desbotado
کمرنگ، محو شده است
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با desbotado
desnatado
desnatado
پوست کَندَن، خامِه گِرِفتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
derrotado
derrotado
شِکَست خُوردِه، شِکَست خُورد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
derrotado
derrotado
شِکَست خُوردِه، شِکَست خُورد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desnatado
desnatado
پوست کَندَن، خامِه گِرِفتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
deslocado
deslocado
بی خانِمان، آوارِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desfocado
desfocado
بی تَمَرکُز، تار شُد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desolado
desolado
نااُمید، تاریک، ویران
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desolado
desolado
اَفسُردِه، مَتروک، ویران
دیکشنری پرتغالی به فارسی
esgotado
esgotado
فَرسودِه، خَستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی