معنی denotação
denotação
دلالت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با denotação
desolação
desolação
تاریکی، ویرانی، غَمگینی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
deportação
deportação
اِخراج، تَبعِید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
renovação
renovação
بازسازی، تَجدید، نُوسازی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conotação
conotação
مَعنی ضِمنی، مَفهوم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
detonação
detonação
اِنفِجار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tentação
tentação
فَریبَندِگی، وَسوَسِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
notação
notação
یادداشت، نِشانِه گُذاری
دیکشنری پرتغالی به فارسی