معنی de forma crítica
de forma crítica
قضاوت گرایانه، انتقادی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با de forma crítica
de forma acrítica
de forma acrítica
بِه طُورِ بی اِنتِقاد، غِیرِ اِنتِقادی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
de forma rítmica
de forma rítmica
بِه طُورِ ریتمیک، بِه صورَتِ ریتمیک
دیکشنری پرتغالی به فارسی