معنی cozido
cozido
پخته، پخته شده
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با cozido
cocido
cocido
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cálido
cálido
گَرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
solido
solido
مُحکَم، جامِد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
polido
polido
صاف، جَلا دادِه شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conico
conico
باریک شُدِه، مَخروطی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
corado
corado
خِجالَت زَدِه، بَراَفروختِه، با شَرم، سُرخ رُو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
contido
contido
مَحدود، مُوجود اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
comico
comico
خَندِه آوَر، طَنز، کُمِدین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ozio
ozio
تَنبَلی، اُوقات فِراغَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی