معنی condenado
condenado
محکوم، محکوم کرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با condenado
condenado
condenado
مَحکوم، مَحکوم کَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condensado
condensado
تَرَاکُم یافتِه، مُتِراکِم شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condensado
condensado
تَرَاکُم یافتِه، مُتِراکِم شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
congelado
congelado
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contenido
contenido
مَحدود، مُحتَوا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condensato
condensato
تَرَاکُم یافتِه، مُتِراکِم شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
congelado
congelado
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
coordenado
coordenado
هَماهَنگ، هَماهَنگ شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
condenação
condenação
مَحکومِیَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی