معنی colocação
colocação
قرار دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با colocação
relocação
relocação
اِنتِقال، جابِجایی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conotação
conotação
مَعنی ضِمنی، مَفهوم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
alocação
alocação
اِختِصاص، تَخصِیص، سَهمیِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cloração
cloração
کُلُرزَنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
coroação
coroação
تاج گُذاری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
locação
locação
اِجارِه نِشینی، اِجارِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی