kuzima kuzima غِیرِفَعّال سازی، خاموش کَردَن، غِیرِفَعّال کَردَن، خَفِه کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuziba kuziba مَسدود کَردَن، پِلاگین، خَفِه کَردَن، گِرِفتِگی کَردَن، وَصلِه زَدَن دیکشنری سواحیلی به فارسی