معنی branco
branco
سفید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با branco
franco
franco
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
blanco
blanco
سِفید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
franco
franco
مُستَقیم، صَریح، بی پَردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
franco
franco
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bianco
bianco
سِفید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rancio
rancio
تُرش، فاسِد، کُهنِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brusco
brusco
لَرزان، بی اَدَب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bronce
bronce
بُرُنزی، بُرُنز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
blando
blando
لَطیف، نَرم، نَرم و فِشُردِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی