معنی automaticamente
automaticamente
به طور خودکار، به صورت خودکار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با automaticamente
automaticamente
automaticamente
بِه طُورِ خُودکار، بِه صورَتِ خُودکار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
automáticamente
automáticamente
بِه طُورِ خُودکار، بِه صورَتِ خُودکار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aromaticamente
aromaticamente
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aromaticamente
aromaticamente
بِه طُورِ مُعَطَّر، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی