معنی assistir
assistir
حضور داشتن، برای حضور، تماشا کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با assistir
assister
assister
حُضور داشتَن، بَرایِ کُمَک کَردَن، کُمَک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
asistir
asistir
حُضور داشتَن، کُمَک کُنَد، کُمَک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
assortir
assortir
مُساوی بودَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insistir
insistir
اِصرار کَردَن، اِصرار کُنید، زیاد اِصرار کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resistir
resistir
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
assustar
assustar
تَرساندَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desistir
desistir
پَشیمان شُدَن، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
insistir
insistir
زیاد اِصرار کَردَن، اِصرار کُنید، اِصرار کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resistir
resistir
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری پرتغالی به فارسی