معنی apimentado
apimentado
فلفلی، تند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با apimentado
acidentado
acidentado
پُر دَست اَنداز، تَصَادُف، ناهَموار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aposentado
aposentado
بازنِشَستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
apimentar
apimentar
فِلفِل زَدَن، چاشنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی