معنی allotar
allotar
تخصیص دادن، اختصاص دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با allotar
allotir
allotir
تَخصِیص دادَن، اِختِصاص دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
allouer
allouer
اِختِصاص دادَن، اِختِصاص دَهَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pilotar
pilotar
هِدایَت کَردَن، خَلَبان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aflojar
aflojar
آرام کَردَن، شُل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
alistar
alistar
ثَبتِ نام کَردَن، نام نِویسی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
almoçar
almoçar
ناهار خُوردَن، بَرایِ صَرفِ ناهار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
alistar
alistar
ثَبتِ نام کَردَن، نام نِویسی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
arrotar
arrotar
آروغ زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pilotar
pilotar
هِدایَت کَردَن، خَلَبان
دیکشنری پرتغالی به فارسی