balançar balançar آویزان بودَن، تاب، سَنگین کَردَن، تِکان دادَن، تِلو تِلو خُوردَن، لَرزیدَن دیکشنری پرتغالی به فارسی
lançar lançar ریختَن، پَرتاب کَردَن، راه اَندازی کَردَن، اَنداختَن، نِیزِه اَنداختَن دیکشنری پرتغالی به فارسی